دیروز روز مادر بود
دیروز روز مادر بود روزی که من با تمام وجود معنای مادر بودن رو حس کردم آروینک نازم دلم نمی خواد بیاد بیارم که دیروز چه اتفاقی برات افتاد ؟ چطور فاصله اداره تا خونه رو طی کردم ؟ چطور اشک ریختم تابتو برسم و چطور پسرک ترسیده ام رو در آغوش گرفتم ؟ اما با تمام وجودم احساس کردم که دیگه نمی تونم بدون تو حتی لحظه ای نفس بکشم صبح که از خواب بیدار شدم و گونه قشنگت رو تو خواب بوسیدم خدا رو شکر کردم برای اینکه باز یک مادرم براي اينكه اجازه داده باز هم فرشته كوچولوش من رو آدایی صدا كنه ...
نویسنده :
آدا
7:54