لالایی پسرکم

بعد از ظهرها معمولا ساعت ۳ می خوابی و حدودا ۵ بیدار میشی و بازی می کنی تا ساعت ۱۲ شب . از ۱۲ شب هم با دیدن کارتونshoan the sheep آهنگ خوابوندن جنابعالی نواخته میشه یه لیوان شیر گرم می خوری و  روبروی تلویزیون نزدیک شومینه دراز می کشی بعد از تموم شدنش هم یه بای به بابا میگی و میریم برای خواب اما چشمتون روز بد نبینه که تازگی ها  فاصله این بای و خوابیدن جنابعالی گاهی اوقات یکساعت و نیم طول می کشه حتما جدیدترین اسباب بازیت رو میاری تو تخت و این اسباب بازی در فضای تاریک اتاق زیر نور چراغ خوابت حتما چندین بار به سر و صورت من برخورد می کنه اگر هم بهت پشت کنم صد بار صدام می کنی جوری آدایی آدایی میگی که دلم برات کباب میشه و بر میگردم .

 ۲شبه که مراسم خوابوندن هم بر عکس شده اول بالش میزاری رو پات و بزور سر من رو میزازی روش و شروع می کنی به لای لایی کردن دو تا توپ و  تشر هم به من میری که حتما چشمام رو ببندم یه هیس گفتن هم با آوردن انگشت کنار بینی کوچولوت بهش اضافه می کنی تا حساب کار دستم بیاد و زود بخوابم . من می خوابم اما چه خوابی تا یه کم چشمام سنگین میشه یه پا می افته رو سرم یه سر محکم می خوره تو دلم وای از دست شیطونی هات عزیزم منت و خواهش و تهدید هم موثر نیست . هر ۵ دقیقه هم برای اینکه مطمئن بشی من نخوابیدم و حواسم بهت باشه یا تقاضای آب می کنی یا می خوای پوشکت رو عوض کنم .

پسرک گلم می دونم که نباید دعوات کنم و باید صبور باشم اما باور کن انرژیم بعد از این همه کار اداره و خونه در اون لحظه شب به صفر می رسه . امیدوارم وقتی بزرگ شدی یه کم حال و هوای مامان رو تو اون لحظات درک کنی می بوسمت گلم .