دقایق ساعتها طول می کشند و من منتظر لحظه ای که دوباره به خونه برگردم و در آغوشت بگیرم .

صبح ها وقتی که در خواب نازی ؛ ترکت می کنم .نگاهی بصورت معصومت می کنم و با یک دنیا اندوه ازت جدا میشم . هر جند که تو نبودنم رو پذیرفتی . اما من همچنان دلتنگ توام .

چقدر عجیبه این حس مادری . برای تجربه کردنش باید کوهی باشی استوار و صبور .