آروینک فرشته مامان

یه مامان خسته

1389/12/24 11:37
نویسنده : آدا
460 بازدید
اشتراک گذاری

یه مدتیه که وقت نکردم وبلاگت رو آپدیت کنم عزیزم آخه دوباره دیسک کمر بابا مهدی عود کرده و کلی کار افتاده رو سر من .خیلی خسته ام .آرزوی یه چند ساعت خواب بدون استرس رو دارم که اون هم محاله .

این مدت دو تا اتفاق مهم افتاد اولیش اینکه تو راه رفتن تو برف رو تجربه کردی فکر می کردم خوشت میاد اما از اونجایی که یه کم سوسول تشریف داری از اینه کفش هات خیس می شد شاکی شدی و حاضر نبودی راه بری اصلا هم به برف ها دست           نمی زدی

این هم عکس پسر شاکی من در برف

دومین اتفاق اینه که حاضر شدی دوباره بری آرایشگاه اخه دیگه موهات خیلی بلند شده بود و شبیه دخترها شده بودی بالاخره با همون ترفند جایزه خریدن و دادم جایزه به آرایشگرت ۱ ساعت قبل از رفتن به آرایشگاه حاضر شدی پاتو بزاری تو آرایشگاه . هر چند که فریاد آدا آدا ت همچنان بلند بود اما خیلی بهتر از دفعات قبل تحمل کردی و جایزه ات رو که یه کشتی بود خوشحال و خندان دستت گرفتی و یه بای هم به عمو افشین گفتی و سوار ماشین شدی

این هم چند تا عکس از بازی مورد علاقه ات آب بازی(ریختن آب از لیوانت تو اسباب بازیها )

آخ جون لیوانم

این هم اسباب بازیهام

 

شروع می کنیم :

 

اول لیوان رو بر عکس می گیریم بعد :.......

 

به نظر شما کار بدیه : آخه آدایی عصبانی شده :

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابایی نسی
23 بهمن 89 11:53
سلام با آرزوی شادی آروینک عزیز دعوتید به خوانش "چیزی بنام ادب.غریبه ای بنام فرهنگ" منتظرتان هستم.
مامان آنیسا
23 بهمن 89 11:59
سلام عزیزم پسرک نازی داری. خدا حفظش کنه به ما هم سربزن ممنون اینم یه گل از طرف آنیسای من به آروین کوچولو