آروینک فرشته مامان

پسرک نازم

1390/12/26 8:19
نویسنده : آدا
187 بازدید
اشتراک گذاری

تصمیم دارم خودم برای فرزندم بگویم ریشه تمام ترس هایم را

خودم برای فرزندم می گویم .یک روزی می نشینم و همه اینها را برای بچه ام تعریف می کنم

وقتی این کار را می کنم که بچه ام هنوز فرصت زیادی داشته باشد تا اینها را هضم کند

و بعد از یاد ببرد

فرصت داشته باشد بپذیرد اما فراموش کند لحظه ی پذیرش را

همانطورکه احتمالا" درد لحظه ی به دنیا آمدن را فراموش کرده است

اول از همه مرگ را برایش تعریف می کنم

پیش از این که عزیزی را از دست بدهد و رویارویی اش با نیستی خیلی شخصی باشد

پیش از این که ناچار باشد مرگ را همراه با ناباوری و دلتنگی و شیون های شبانه بشناسد

برایش می گویم که مثل تاریخ مصرف پشت قوطی شیر و ماست می ماند

که زندگی در هر چیز و هر کس قرار است تمام شود

برایش می گویم که بداند روزی که با مرگی روبرو شود ، احساس خشم و حقارت خواهد کرد

و این که آن اندوه ممکن است هیچوقت قلبش را ترک نکند

خودم برایش می گویم که بداند ترس ، اصلا فقط مال آدم بزرگ هاست

آنقدر که در آنها هراس گرفتن دستی هست ، ترس از گم شدن نیست

بداند که ترس های بزرگ ممکن است در لحظه ی تنهایی به سراغش بیاید

روزی که برای خودش آدمی شده باشد و حضور من نتواند دردی از او دوا بکند

آن روز یادش باشد که از ترسیدن خودش نترسد. برایش می گویم که ترسیدن یعنی ندانستن

یعنی مطمئن نبودن از ثبات و امنیت

دانستن این که ترس جزئی از طبیعت اوست و بارها خواهد آمد و خواهد رفت

شاید کمک کند که او خودش را وقت ترسیدن آرام کند

شاید کمک کند که ترسیدن غافلگیر و ناتوانش نکند و هنوز بتواند فکری بکند برای خوب کردن خودش

می خواهم برایش بگویم که در دنیا ناامیدی هم هست

ناامیدی معنی اش خسته شدن از خوش بینی است

و اگر آدم دیگران را به ورطه ی تلخی ناامیدهای خودش نکشد

خسته شدن هیچ ایرادی ندارد

برایش می گویم که خسته شدن ایستگاه آخر نیست و او حق دارد گاهی خسته باشد

حق دارد پاشل کند ، آه بکشد ، اخم کند

ولی باید بداند که ناامیدی به کسانی که دوستش دارند دخلی ندارد

و خوب نیست کسی امید را از دیگری بگیرد بخاطر ناامیدی خودش

چون رسمش این است که آدم راه خودش را پیدا می کند

و امید می تواند هزار بار دیگر هم برگردد

می خواهم یک بار برای همیشه به او بگویم که از من آزاد است

که از من دینی به گردن او نیست

که او مسئول دلتنگی ها و حفره هایی که خودم عمری نتوانستم جبرانشان کنم نیست

برای من او آزاد است .

می خواهم بنشینم و ساعت ها برایش بگویم که من بهشت را برای لذت خودم می ریزم

بالاخره حتما می خواهم برای او بگویم که این دنیا

بدون عشق نمی ارزد

حتی اگر من بگویم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)