آروینک فرشته مامان

سفر به جزیره زیبای کیش

1389/10/27 13:50
نویسنده : آدا
427 بازدید
اشتراک گذاری

من و بابا مهدی بالاخره ۴ روز مرخصی جور کردیم و از سوم تا ششم دیماه چمدونم رو بستیم و راه افتادیم به سمت کیش . چون کیش پرواز مستقیم از رشت نداشت بناچار تا تهران رو با ماشین یا بقول پسرک نازم با قام قام رفتیم و ماشین رو تو فرودگاه گذاشتیم . از اینکه از سوار شدن به هواپیما لذت بردی خوشحال شدم اخه وقتی کوچولو تر بودی تو هواپیما یه کم اذیت می شدی اما این دفعه مثل آقا ها نشستی و از پنجره بیرون رو تماشا می کردی .بعد از یکساعت و ۴۰ دقیقه رسیدیم کیش . خوشبختانه ترانسفر هتل فلامینگو اومده بودند دنبال ما و بالاخره تو به آرزوت رسیدی و تونستی ماشین ون سوار بشی . آخه همیشه وقتی تو خیابون چشمت به این ماشین های ون می افتاد کلی باید در موردشون برات توضیح می دادم. رفتیت تو هتل مستقر شدیم و بعد از یک استراحت کوتاه راه افتادیم به سمت بازار زیتون . شب هم برای شام رفتیم رستوران نهنگ آبی . شب هم اینقدر خسته بودی که بدون کوچکترین مقاومتی راحت رو تخت دراز کشیدی و خوابیدی.

 

فردا صبح هم بعد از خوردن یک صبحانه مفصل روانه بازار شدیم البته آروینک زحمت حمل و نقل کالسکه اش رو خیلی جاها بعهده گرفت.

هر چند که تو بازارها حوصله آروینک سر میرفت اما با رشوه هایی که گاه و بیگاه تو اسباب بازی فروشی ها از ما می گرفت بالاخره تحمل کرد و گذاشت بما بد نگذره .

و این هم پسری که عاشقانه مامانش رو بغل کرده

 

روز سوم هم رفتیم گشت جزیره و یه سری به شهر کاریز کیش زدیم و تو ساحل مرجان سوار قایق شدیم . اما آروینک کمی ترسیده بود و همش اصرار می کرد برگرده ساحل

 

آروین و یکی از دوست دخترهاش به اسم آرمیتا در بازار مرجان کیش

و بالاخره اینکه پسرک نازنین من در روز آخر ۴ ساعت مونده به پرواز در قرعه کشی بازار مرجان برنده شد . وای که چقدر لذت بردم وقتی بین اون همه اسم ، اسم پسرک قشنگ من در اومد .خودش هم انگار خوشحال شده بود وقتی با کالسکه بردمش جلو تا جایزه اش رو بگیره آفتابگیر کالسکه اش رو پایین کشید یه جورایی احساس خجالت کرده بود . اما من و بابا مهدی کلی احساس افتخار می کردیم .

همیشه برنده باشی عزیزم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)