آروینک فرشته مامان

مادری سخت گیر

1390/7/9 8:12
نویسنده : آدا
155 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک نازم

یه مدتیه دچارعذاب وجدانم دائم با خودم در جنگم که زیادی بتو سخت می گیرم . حالا

 که خیلی راحت و بهتر از قبل حرف می زنی وقتی می بینم برای هر کاراشتباهی

 که انجام میدی تند و سریع میای و با زحمت کلمه بخشبی ( ببخشید ) رو به زبون

 میاری و ملتمسانه به من نگاه می کنی تا من هم بهت بگم بخشیدم و اون وقت

 لبخند بزنی

یا هر کاری که می خوای برات انجام بدم حتما کلمه لفطا" (لطفا") رو به زبون میاری

یا وقتی که حتی برای آب برداشتن از یخچال از من اجازه می گیری ؟؟

.

.

.

.

از دیروز هم عذاب وجدانم بیشتر شده .آخه یکی از دوستای بابا با خانوم و پسر

2 سال و نیمه اش برای چند ساعتی از نور مهمون ما بودند در عرض نیم ساعت کل

 خونه مون کن فیکون شده بود و پسرک نازمن متعجب از حرکات پسرک مهمون بود و

 دائم به من می گفت آدا کار بد می کنه . آدا من می خوام برم بیرون از خونه ؛  دیگه

 از دست نی نی خسته شدم . و مادر پسرک هم با لبخندی بر لب  می گفت من

 اصلا نمی تونم کنترلش کنم همه جا همینطوریه .

 روانشناسش گفته از چیزی منعش نکنید و من فقط بهت زده به حرفاش گوش می

 کردم و با خودم کلنجار می رفتم که من مادری سخت گیرم یا اون مادری بیخیال  .

پسرک نازم امیدوارم لایق مادری تو باشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)